*وبلاگ طایفه کاله*

 

افق شعر و ادبیات بختیاری

اگر هم اکنون صحبت از شعر بختیاری شود همگان یادشان به یک سری دو بیتی ها ی زیبا ودوست داشتنی می افتد که بسیار گیرا  جذاب پر از احساس ساده  و روان هستند

این دوبیتی ها دیریست که جزئی از زندگی بختیاری ها شده اند وبخیاری ها با آن انس گرفته اند  این اشعار در عروسی ها  و دومه لالی  ها و عزاداری ها  وگوگریو ها  و آواز ها و....شر کت فعال دارند وعرصه را بر سایر قالب های شعری تنگ کرده اند.

 

سایر قالب های شعری  به انزوا رفته اند  و فقط  گاه گاهی غزل هایی  یا  مثنوی هایی سروده می شوند مثل آثار بهمن علاالدین یا  داراب افسر ولی  بازهم در اذهان بختیاری ها  شعر هما ن دوبیتی است!!!!

 

ولی این دوبیتی ها  اگر چه زبانی  گویا  برای  بیان زندگی و آرمان های بختیاری هاست ولی اشکالاتی را هم به وجود آورده است

 

از جمله این که زبان شعر دقیقا همان  زبان  گفتا ر است وامروزه به شدت در شعر بختیاری نیاز به ایجاد  سبک مجزای ادبی  احساس می شود  که بتواند  ارائه  دهنده ی  آثار  فاخر  وارزشمندی  باشد


+نوشته شده در جمعه 28 تير 1392برچسب:,ساعت23:34توسط حمید | |

                                                                                    زنان عشاير چهار محال و بختياري هنگام فعاليت روزانه

 

                                                                   به بختیاریهای اصیل و با اصالت

کُر تو دونی که  مو کینم  سایه تو؟

مشکِ دُویُم مشکِ دُویُم مشکِ دُو!

 

بَسکه ئی زَنگل وُ دُرگل مینِ مال

هِی اِخوندِن  مینِ گوشِ مو  سُرو

 

از  دلاور  مردیِ   شیرونِ    لُر

سینه دارم  پُر  زِ  رازِ  بی  دُرو

 

تا اِخُم حرفی زَنُم سی مردِمون

بُمْ اِگُن بی دُنگ با مَشکِ کَلو!

 

سی یو تَرسِن زِخووی لُر بِگُم

بَستِنه وُر بیخِ  تِشنی  مو  پَرو

 

بُغض کِردم بَسکه خَردُم خینِ دل

خین اِیاهه  اِز  تِیا  چی  اَووِ رُو

 

یَه  دِلی دارُم  پُر  اِز  ئی روزگار

دست و  پامه  بَستِنه  به دارِ چو

 

هِی بَرِن و هِی  اِیارِن  بی جهت

بُم اِگُن  از  غیرتِ لُر  چی  مَگو

 

سی یوکه دی مو نَمهنُم مینِ مال

هَم اِگُن بُمْ بی کلاسی هَم چِرُو

 

دی یونون اَو هم به حَلقُم نی کُنن

لاشِ  مو آبیده  چی  مُرده  کَئو

 

هَم زِ مالا هم زِ دِه کِردن به  دَر

نوکری وِردِن زِ جِنسِ لیشِ  رو

 

دَس به سینه ٬ پیلکی و بی زَوون

تا که  نَشناسِن  لُرون  نَسلُِ  نو

 

 

 

+نوشته شده در یک شنبه 23 تير 1392برچسب:مشک دو,ساعت12:1توسط حمید | |

 

از خود گذشتگی عاشق در اشعار بختیاری بسیار نمایان است آنجا که می گوید:

 

چی بالَــِن یَه بال بزن بیو سر لونت        جون مُو  و عمر مُو بیو سر جونت

یاد آور شعر نظامی از زبان مجنون در عشق به لیلی است که:

از عمر من آنچه هست برجای                  بستان و به عمر لیلی افزای

یا آنجا که می گوید:

 

تیـَلُـم جای تیلت خُم کور بگردم      قربون قد وبالات دورت بگردم

برگردان: چشمانم را به جای چشمهایت در حدقه ات می نشانم  و خودم با کوری زندگی میکنم.

دیدگان خود را نثار معشوق می کند و خود تاریک چشم ولی روشن دل به عشق خود ادامه می دهد.

 

اما مهمترین ویژگی شعر بختیاری را می توان پیوند عشق و حماسه دانست همان مشخصه ی که وجود آن باعث زیبایی دو چندان داستان زال و رودابه در شاهنامه ی فردوسی است.

در شعر بختیاری همیشه برنو بلند و پنج تیر پرون می نالند و اسب و مادیون می تازند.به این شعر دقت بفرمایید:

 تفنگ دردت به جونم            تفنگ بی تو نمونم 

  تفنگ تا تـُونه دارم غم ندارم ای برارُم        رقیق روز روشن شو تارم

شاعر درد تفنگ را به جان می خرد و نمی خواهد بدون آن زنده باشد تفنگ برادر وفادر و رفیق شفیق شب های تار اوست.

 

در شعر عاشق همه چیز را فدای معشوق می کند به جز تفنگ و اینجاست که عشق مغلوب حماسه می شود.

هر چی دارم قربونت غیر تفنگم       یه امشو مهمونتم سحر به جنگم

 چشم یار تفنگ است گیسوی او کمند است و تصنیف تیه کال برنو اوج این پیوند است. در اشعار لری هر جا سخن از یار است اسب و تفنگ هم به کار است.

 

چه خش اسب کهر دولول ته پر       بزنی کوک و تهی ری خدمت گل

برگردان: چه خوشایند است که با تفنگ دولول  و اسب کهر به شکار کبک و تیهو بپردازی و بعد بخدمت یار بروی.

 

وردارم پنج تیر پرون برم ومازه بزنم          کوک من بال سی یار تازه

برگردان: تفنگ پنج تیرم را بردارم و بر فراز تپه ها بروم  و کبک در حال پرواز را برای محبوب  تازه وصال شکار کنم.

برای عاشق و حماسه ساز لر بسی خوشایند است اگر ابزار جنگش را معشوقه به دستش دهد که از دید روانشناسی قابل توجه است.

 

گل بیا زنارمه شال و قطارم        مُردن بند تشی ننگه وبارم

برگردان: مردن در بستر و کنار آتش برای من ننگ آور است ای یار تفنگ و قطار فشنگ من را برایم بیاور.

 

بیو مِن ایلمون با زین و اسبم      بده برنو طلام ای دُور به ِدسُم

برگردان: ای دختر به ایل بیا واسب زین کرده ی مرا با خود بیاور و برنوی طلاییم را تو به دستم بده

نقش حماسه در فرهنگ لر تا جایی است که داماد لر برای رو نمایی عروس به او خنجر مرصع هدیه می دهد.

 

من دس آقا دوماد خنجر دونه نشون       دادشه دَس عروس گو بگرش سی ری گشون

در دست داماد خنجری دانه نشان است آن را به عروس می دهد و می گوید این را برای رونمایی بپذیر.

 

همچنین( نقش کـِل ) در اشعار حماسی بختیاری  نیز از این منظر قابل توجه است. مرد از زن می خواهد در هنگامه ی رزم کـِل بزند و این کـِل مارشی است که جنگجوی بختیاری را به هیجان می آورد چنانکه از زبان خان بختیاری  شیر علی مردان خطاب به همسرش آمده که:

 بی عروس تو کـِل بزن تا مُ کنم جنگ                    شمشیُرم به گِل زنم سی ایل چار لنگ

 

یا جای دیگری در تصنیف کُر بختیاری آمده که :

قطارانه پر بکن بنشین بر سنگ         سه تا کِل با یک بزن گِوتم بکن بَنگ

برگردان :قطار تفنگت را از فشنگ پر کن  و در کنار یک سنگ پناه بگیر و با کل زدن برادرت را خبردار کن.

 

حماسه ساز بختیاری عاشق کــِل است تا جایی که در هنگام مرگ این کِل خوابش را آرام می سازد.

دودری بشکن بیو به سرمزارم       کِل بزن سُرو بخون واکن قطارم

برگردان: ای دختر روانه شو و برسر مزارم بیا  کل بزن  و سرود بخوان و شال و قطارم را باز کن

 

یـَل در شعر بختیاری (کــُر بی دا است) یعنی پسری که مادری ندارد تا در سوگ او بنالد  به همین سبب هم نگرانی ندارد و شجاعتش دو چندان می شود.

کر بی دا ایخوم برنو سر شون          نبینه دشمنون پشتش به میدون

 پسر بی مادر  و شجاعی می خواهم که تفنگ برنو بر شانه هایش حمایل باشد و دشمن نتواند عقب نشینی او را ببیند.

اشعار حماسی بختیاری بسیار زیاد  و قابل توجه هستند البته خلاف حماسه های ملی که معمولا عنصر تخیل  و وجود قدرت های ماورایی  و شکل داستانی  مهمترین ویژگی آنهاست  اشعارحماسی بختیاری  واقعیت دارند  و عنصر تخیل در آنها کمتر دیده می شود. در لرستان" ترانه دایه دایه وقت جنگه" ،" تفنگ دردت به جونم" در اشعار بختیاری ترانه ی "جنگ جنگه  تـَرک جنگ سی مُو ننگه" اشعار مربوط به دلاوری های شیر علی مردان خان بختیاری و دیگر دلاوران بختیاری مانند " آمندنی بک کاله" همچنین تصنیف "مر جنگ مر جنگه خدا دونه جنگ تفنگه" و در اشعار حماسی بویر احمد می توان به اشعار  مربوط به دلاوری های کی لهراسب  و میر غلام می توان اشاره کرد.                                     

+نوشته شده در جمعه 22 تير 1392برچسب:آ مندنی بک کاله,ساعت23:35توسط حمید | |

3

ما بخت و يار ايرانيم

مهد شيران و دليرانيم

زندگيمان كوچ

نه همچو شهريان بي روح و پوچ

كوچ يعني تكاپو

نفرين بر تخت قاپو

كوچ يعني جنب و جوش

گله و اسب  و برنو به دوش

كوچ يعني دوري از ماندن و سكون

رهايي از قيد زمان و مكان

زندگي يعني حركت

حركت براي زندگي

بدور از يوغ بندگي

مرز بين  فصلها  را  حس  مي كنم

شب براي من  براستي شب  است

روز آفتاب و شب ستاره هم پاي من است

كوه استقامت و صلابت و استواري  خود را فقط در من ديد

گرما و سرما با من آشنايند

دشت كف دست من است

آري برف و باران  رحمت خداست برمردمان ايل

طبيعت همه وجود من است

غم رفتن اطرافيانم واقعا" جانسوز است

شادي دورو برم شادي من است

معناي واقعي برادري را من مي دانم

ترجمان بي ريايي را از من بپرس

گفتار و رفتار آريايي را از من بپرس

نفت آمد و سياهم كرد

جان آمد و تباهم كرد

مهمان نوازي يعني سربريدن گوسفند و كباب

مايه گذاشتن از آنچه داري با احساس ناب

زندگيم همچو رود جاريست

نه همچو شهر يها تكراريست

كوچ يعني رنجي هزار

حاصلش گنجي بيشمار

لباسمان همه يكيست

نه همچون شما رنگي برنگ

چه از لباس چه از درون

لباسمان نشان يكرنگي ماست

بالاتر از سياهي رنگ نيست

رنگ سياه دبيت و كلاه ننگ نيست

بختياري يعني كس بودن

يعني ايل و تبار

بودم و بودم و بودم وبود

سيلي آمد آنچه داشتيم را ربود

زندگي جاريم آب  زلال و رواني بود

شهري شد و مرداب شد

بخت با من يار نشد و خواب شد

از اين ترسم كه اين مرداب باتلاقي شود

من در آن غرق شوم

ودر روزمرگي شهر خود را تكرار كنم

واين را آرام گفت

اين قصه آخرين كوچ من بود

 

+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت18:40توسط حمید | |

تفنگ بختیاری وقت خَو نی    تفنگ بختیاری وقت خواب نیست
ز شیرون نرم شیری به دَو نی     از مردان شیر مانندم دیگر شیری به میدان نیست
تفنگ بختیاری جنگ الانه        تفنگ بختیاری جنگ همین الانه
بکن واکل برن فرهنگ مانه       بیدار شو که دارن فرهنگ مارا نابود میکنن
تفنگ بختیاری جز قلم نی       تفنگ بختباری جز قلم نیست
ندونی جنگ ما جنگ تفنگ نی مگر نمیدانی که دیگر جنگ ما جنگ تفنگ نیست
گذشته روزگار جنگ برنو           روزگارجنگ با تفنگ برنو تمام شده
قلم جاسه گرید تا کی کنی خَو   حالا جنگ را با قلم باید انجام داد تا کی خود را به خواب بزنیم
به خاک بختیاری ریشه دارم      ریشه ی من در خاک بختیاری است
همیشه تا ابد یو افتخارم             همیشه تا ابد این افتخارم است
قلم به جیومه توفنگ به حونه    قلمم را در جیبم آماده گذاشته ام و تفنگ جنگیه ام را در خانه،
تفنگ ما هَمی فرهنگمونه         اصلی ترین سلاح ما فرهنگ ماست
خدایا سر زمین بختیاری          پروردگارا سرزمین بختیاری
پر از مردون مرد سردیاری        پر از مردان بزرگ و سردیار است
بله پشتم پره به مردمونوم        من با اتکا به مردمانم این سخن را میگویم
به ایلوم به زمینوم به زبونوم     پشتیبانی من برای این ادعا ایلم ، سرزمینم ، و زبانم می باشد
به کورش به کریم خان به بزرگُن  به پشتیبانی کوروش کبیر و کریم خان زند و دیگر بزرگان و افتخار آفرینان بختیاری این کلام را میگویم
که ساختن ملک شیر افکن ایرون    که این بزرگان به ساخت ملک شیر افکن ایران کمک کردند
تفنگ برنوم دی وقت خَو نی          ای تفنگ برنوم دیگر بیدار شو که حالا وقت خوابیدن نیست
بکن واکل دیه شیری به دو نی       بلند شو از خواب که دیگر شیری به میدان نیست
به یادت مَی نَمند تفنگ ز کینه     ای تفنگ مگر یادت نیست دست چه مردان بزرگی بودی
بگو سردار اسعد تهران زکینه       ای سردار اسد (فاتح تهران ) بگو تهران را چکسی فتح کرد (در دوران مشروطه یکی از پایگذاران اولیه ی مشروطه سردار اسعد بختیاری بود که تهران را فتح کرد
همی خوس افتخاره تا همیشه      تا تاریخ هست این افتخار قوم بختیاریست
که مشروطه ز ایما بید ز ریشه     که پایگذاران مشروطه بختیاری ها بودند

 

+نوشته شده در پنج شنبه 13 تير 1392برچسب:,ساعت13:48توسط حمید | |

http://zang1.persiangig.com/mandir%20%20site/zan5.jpg

غزلی
 به زبان بختیاری

***

بشکَنه پـام  اَیَـــر بی تــو  بِنُـم پـا  بــه بهشت

پایم بشکند اگر بدون تو پا به بهشت بگذارم


وا بِمیــرُم سَـرُم  اَر  بی تــو  بِنُـم سَر بـالِشت

باید بمیرم اگر سرم را بدون تو بر سر بالش بگذارم


سی دلِ  صـــورت اسـپیـد و تـیـا کـــــال ِ تُـنِـه

برای روی سفید و چشمهای کال تو است

 

طِی تَشِ عشــق مـو اَر ریس سیاهه اَنگِشت
 اگر در برابر آتش عشق من روی زغال سیاه است

نـیــره یـــــاد ِ تــــو  ز ِ ویــــرُم کــه خدا روز ازل

یاد تو از خاطرم نمی رود که خداوند در روز ازل


خاک مون وا اَوِه عِشق ِتو هِویـر کِرد و شِرشت
خاک مرا با آب عشق تو خمیر کرد و ورز داد


خــالَــکِ نُفتِـت و بُـرگ ِ خَلِت و  کِـلمِـن ِ میت

خالک دماغ تو و ابروی خمیده ات و موهای پرپشتت


فُرصت ِ عشوه فروهـدِن سی دُوَرگَل نَهلِشت
فرصت عشوه فروختن برای دخترها نگذاشته است

  
فیــــل از لشکــر مــوریــــز نــــداره تـی تَــرس

فیل چشم ترسی از لشکر موریانه ندارد


ایـگُـــروسِـــه ز ِ وَر ِ دال هــــزارتـــــا بِنـگِـشت
هزارتا گنجشک از برابر عقاب می گریزد

اَورِنِــه  هَـــرچِـــه بِمُــژنــی بــه مِنِس نید اَوی

ابر را هرچه چنگ بزنی داخلش آبی نیست


حُشک وابیــدِه قنـاتــا  و  اَوی نی سَر ِ کِشت
 قنات ها خشک شده اند و آبی بر سر کشت نیست

مـــا اَیَـــــر غـــرق ِ گُنـــاهیم و خــدا لَـج کِرده

ما اگر غرق گناه هستیم و خداوند لج کرده است


سی دِلِ لاله ی وَحشی سیچِه نیبـاره بِشت
 برای دل لاله ی وحشی چرا باران نمی بارد




معنی برخی واژه ها:
===========


اَیَر = اگر
بِنُم = بگذارم
وا بِمیرُم = باید بمیرم
اَر = اگر
بالِشت = بالش
سی = برای
اسپید = سفید
تیا = چشمها
کال = سبز ( تیا کال = چشمهایی که رنگ متفاوت از معمول دارند مثل سبز , آبی و ..)
طِی = پیش ِ - کنار ِ - پهلوی ِ
تَش =آتش
ریس = رویش
انگِشت = زغال
نیره = نمی رود
ویرُم = یادم
خاک مون = خاک مرا
اَوِه = آب ِ
هِویـر = خمیر
شِرشت = ورز داد ( ورز دادن خمیر )
خالَک = خالک زیور آلاتی است که به پره ی دماغ ( نُفت )نصب می کنند . از جنس نقره یا طلا
نُفتِت = دماغت ( نُفت = دماغ )
بُرگ ِ خَلِت = ابروی خمیده ات ( بُرگ = ابرو - خَل = خمیده )
کلمِنِ میت = خرمن مو . به انبوه موهای پرپشت زنان می گویند کلمن

فروهدِن = فروختن
سی دُوَرگَل = برای دخترها
نَهلِشت = نگذاشت
موریز = موریانه
تی تَرس = چشم ترس
ایگُروسِه = می گریزد
وَرِه = برابر ِ - مقابل ِ
دال = عقاب
بنگِشت = گُنجشک
اَورِنِه = ابر را
ار که بِمُژنی = اگر که چنگ بزنی
به مِنِس = داخلش
نید اَوی = آبی نیست
حُشک = خُشک
وابیده = شده است
قناتا = قنات ها
کِشت = حاصل - مزرعه
سیچه = برای چه
نیبارِه = نمی بارد
بِشت = باران

+نوشته شده در یک شنبه 9 تير 1392برچسب:,ساعت20:12توسط حمید | |

13

+نوشته شده در دو شنبه 9 تير 1392برچسب:,ساعت19:0توسط حمید | |

7

+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت20:18توسط حمید | |

3

+نوشته شده در دو شنبه 9 تير 1392برچسب:,ساعت19:10توسط حمید | |

19

+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت20:25توسط حمید | |

8

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1392برچسب:,ساعت19:50توسط حمید | |

17

+نوشته شده در دو شنبه 4 تير 1392برچسب:عکس دختر,ساعت20:0توسط حمید | |

 1

+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت20:35توسط حمید | |

بيد اي تهله، سايه س شرينه.

"بيد اگر (خودش) تلخ است، سايه اش شيرين است".  اين ضرب المثل بيانگر آن است که بايد در مقام قضاوت به خصوصيات نيک و بد هر دو توجه داشت.

بيو كولم پات پتيه.

بيا روي پشتم سوار شو كه پايت برهنه است.
مقصود آدمهائي است كه زياد پرتوقع مي باشند و هميشه انتظار دارند كه ديگران خود را فداي آنها بكنند.

 

يكي گهد يه روز ديت بخير،  گهدم مو امروزم خوب نيد تو از يه روزدي حرف ايزني.

يكي گفت يك روز ديگرت بخير باشد گفتم من امروزم خوب نيست تو از يك روز ديگر سخن  مي گوئي.
اشاره به كساني است كه نمي خواهند براي كسي كاري انجام بدهند و طفره مي روند.

 

 آدم دروگو دشمن خدايه.  

آدم دروغگو دشمن خداست.

( اين مثل در مكالمات روزمره فارسي نيز به همين صورت وجود دارد).

 

 آشپز كه دو تا بو يا سور اي بو يا بي نمك.

 آشپز كه دوتا باشد غذا يا شور ميشود يا بي نمك.

درباره كارهائي است كه بصورت نامنظم بدست چند نفر انجام گيرد كه درست از آب در نيايد.

 
زهرا نبو سكينه ، مكه نبو مدينه.

زهرا نباشد بجايش سكينه ، مكه نباشد بجايش مدينه.

اگر زهرا نبود سكينه بچايش ، اگر مكه نباشد مدينه بجايش.

كنايه از مثل معروف اگر بلال مرد مگر ديگر اذان گو نيست.

 

مرغي كه انجير ايخوره نوكس كجه .

مرغي كه انجير ميخورد نوكش كج است.

اشاره به اين شعر:

كار هر بز نيست خرمن كوفتن                   گاو نر مي خواهد و مرد كهن

 

يه سگي بيد آسيونه اي لست ، يه سگ دي ويد او سگنه اي لست.

يك سگي بود آسيا را مي ليسيد.  سگ ديگري آمد آن سگ را مي ليسيد.

 مصداق گدا به گدا رحمت به خدا.



بورچال كه هيرنه نسم مال در ارن.

گاو پيشاني سفيد كه نعره ميكشد نصف آبادي فرار مي كنند.

اشاره به طبل ميان تهي و آدمهاي ترسو.



آدم خش مامله شريك مال مردمه.

آدم خوش معامله شريك مال مردم است.


هر كي سوار هر مردم وابيد زيد پياده اي بو.

هر كه سوار خر مردم شد زود پياده ميشود.



براي هميشه نمي شود مردم را بفريبي و با مال مردم زندگي كني.

سگ  دسس ايشكنه سيچه ديمس اي بندين.

 

سگ دستهايش مي شكند چرا دمش را مي بنديد.

اشاره به كساني است كه هر كاري را بجاي خود انجام نمي دهند.

 

پيش بارون و كپنك .  

قبل از فرا رسيدن باران نمد پوشيدن .

كنايه از تعجيل در كاري و شروع به عملي كه هنوز فصل آن نرسيده است.

يا پيش از اجل به سراغ مرگ رفتن.



زينه راضي ، ميره راضي ، گور بو قاضي .

 زن راضي مرد هم راضي گور پدر قاضي.

اگر دو نفر طرف معامله با هم راضي باشند ديگران دخالتشان بيمورد است.



كور و شل ايگو كارانه بكن .

كور به شل مي گويد كارها را بكن .

اشاره به اينكه كار را به نا اهلش سپردن.



كچلي زير مي نا كوري تل صهرا.

كچلي در زير سرپوش پيدا نيست و كوري هم در صحراي وسيع و آزاد.

شعر من و مرگ فقرا ، ننگ بزرگان             اين هر سه متاعي است كه آوازه ندارد.

 

آدم گن ز سرچشمه اوايخوره .   

آدم گند از سرچشمه آب مي خورد.

سيب سرخ براي دست چلاق خوب است.

 

الك بگر و نيات هر طور و تو نيشتن و اونون بنير .

غربال بگير جلو رويت هر طور ديگران بتو نگاه كردند به آنها بنگر.

اشاره به اينكه هر كس را بر حسب رفتاري كه با تو دارد با او عمل كن.



دو هدر و دا ايبره گور و گا .

دختر به مادر مي برد و گوساله به گاو.

هر كس به اصل خود رجوع مي كند.

 

 تا مال و اي واره ، اره و اي داره .

تا خانواده در اين منزلگاه است ، اره بالاي سرشان آويزان است.

اشاره به اينكه تا رفتار تو بد است توقع خوبي نداشته باش.

 

شاد اويد مهمون ، با لاش بخورم نون.

شاد آمد مهمان كه از پرتو او نان بخورم.

رزق مهمان پيش از خودش مي رسد ( اشاره به مهمان نوازي مردم بختياري).



هر كي گپي نداره واسا بردي نشينه .

هر كس بزرگي بالاي سرش نيست بايد در سايه سنگي بنشيند.

اندرز بزرگان را رهنماي زندگي قراردادن و به آنان تكيه كردن.

 

بز شل نيار و نيبو.

بز شل هرگز جلو گله نمي رود.

كار هر بز نيست خرمن كوفتن                گاو نر مي خواهي و مرد كهن



بجور جاته بنه پاته .

اول جايت را پيدا كن   بعد پايت را بنه .

جائي بنشين كه بر نخيزانندت.
 


سگ پير گله اي نيبو.

سگ پير بدرد گله باني نمي خورد.

كار جوانان به جوانان گذار.



گرگ زي و گله دارون      خاك من سر يك دارون .    

گرگ زد به گله داران          خاك بر سر كسي كه يك گوسفند دارد.

در خانه مور شبنمي طوفان است.

 


بزن و پا خوس ايزنن و دار ميش و پا خوس .

بز را بپاي خودش مي زنند بدار و ميش را هم با پاي خودش.

من اگر نيكم اگر بد، تو برو خود را باش              كه گناه دگري بر تو نخواهند نوشت

 

هر نخريده سيچه آخورس بستن .  

خر نخريده چرا آخور برايش درست كردند.

اشاره به آدم هاي عجول كه پيش از مرگ به مسلخ مي روند.

 


آدم كور بهتر و حونه خوس ره اي بره .

آدم كور بهتر راه خانه خودش را مي داند.

هر كس در كار خودش خبره تر است.

 


تا رهي نري مردنه ني آزمائي .

تا راهي نروي مرد را نمي آزمائي.

مرد در سفر شناخته مي شود.

 

مو پولم ، ايسا رهگذ ر.

من پل هستم و شما رهگذريد.

اشاره به اينكه من در اينجا حق آب و خاك دارم.

 

 بز كه اجلس ايا نون شون ايخوره.

بز كه اجلش مي آيد نان شبان را مي خورد.

چون نمك خوردي نمكدان را مشكن.



 اصل دار خطا نكرد       بي اصل وفا نكرد.

كسي كه اصالت دارد خطا نمي كند و كسي كه بي اصل است از او توقع وفا نبايد داشت.

 نطفه پاك ببايد كه شود قابل فيض           ورنه هر سنگ و گلي لوءلوء و مرجان نشود

 


 مار تا صاف نوابو مين سيلاس نيره .  

مار تا صاف نشود در سوراخش نمي رود.

راستي كن كه راستان رستند.

 

 اي ييزي ، اي بيني .

آرد را مي بيزي و بعدش را هم مي بيني.

روزي كه بر من و تو وزد باد مهرگان              آنگه شود پديد كه نامرد و مرد كيست

 

قرض خشي و لرزس نيرزه .

وامي كه در هنگام شادي مي گيري به لرزه پس دادنش نمي ارزد .

وام نستانم اگر وعده قيامت باشد.



چو رو كردن ز چپو بتره.

دروغ و راست كردن از غارت اموال بدتر است.


كيونو دلس خشه ،‌ رنگ سورس ز تشه .

كدبانو دلش خوش است ، اما رنگ سرخش از آتش است.

كنايه از كسي است كه با سيلي صورت خود را سرخ نگه مي دارد.



 ميش كه نبو بزن ايگون عبدالكريم.

ميش كه نباشد به بز مي گويند عبدالكريم.

چو بيشه تهي گردد از نره شير                 شغال بدانديش گردد دلير

 

گيوه كش هي پاس پتيه.

گيوه كش هميشه پايش برهنه است.

كوزه گر هميشه از كوزه شكسته آب مي خورد.



 دزه بن هورن نتري بگري .

دزد ته خور ( خورجين ) را نمي تواني بگيري.

كنايه از دزد خانگي است.



 كيكنيد ، چرنيد گد خروس پامه تلنيد.

جيغ زد ، فرياد كرد گفت خروس پايم را لگد كرد.

كنايه از بهانه جوييها و شكوه هاي بي اساس بعضي آدمها.



صهرا كه اري اگوي ، اخندي هونه كه اياهي درس اي بندي.

بيرون كه مي روي مي گوئي و مي خندي ولي بخانه كه بر مي گردي درش را مي بندي (يعني زبانت را مي بندي ).

يار دارا بودن و دل با سكندر داشتن.



بوس خوه كه خوس خوه.

پدرش خوب است كه خودش خوب است.

پسر كو ندارد نشان از پدر               تو بيگانه خوانش مخوانش پسر .

 

ار هزار ليشم هي گوشت مبشم .

اگر هزار كه بدم             بالاخره گوشت ميشم .

اصل خوب بالاخره خودش را نشان مي دهد .



ميمون دير مجال شومس وا خوسه.

مهمان ديد هنگام شامش با خودش مي باشد.

كنايه از وقت شناسي است.

 

باد اورد خدا سي هوشه چين.

باد را خداوند براي خوشه چين آورد.

رزق را روزي رسان پر مي دهد.

 

گرگ كه پير ايبو سگ وش ايخنده .

گرگ كه پير مي شود سگ به او مي خندد.

چون پيرشدي حافظ از ميكده بيرون شو          رندي و خراباتي در عهد شباب اولي.
 


سر كچل منديره تونگره .

سركچل منتظر يك ضربه انگشت است كه خون بيايد.

آدم بهانه گير منتظر يك فرصت كوچك است.

 

نه كور حيا داره نه اورو صدا.

نه كور حيا دارد نه آب رودخانه صدا.

اصل بد نيكو نگردد هركه بنيادش بد است.



درخت ز ريشه خوش كرم ايزنه.

درخت از ريشه خودش كرم مي زند.

كرم درخت از خود درخت است.

 

يه كاري بكن سي صواو      نه سيخ بسوسه نه كواو.

كاري بكن بهر صواب                نه سيخ بسوزد نه كباب


يكي نيگو هي هالو خرت و چند .

كسي نمي گويد اي دائي خرت را به چند مي فروشي.

يعني كسي از حال ما نمي پرسد.



روغن آبيد تو كست و گل.

روغن شد و به زمين رفت.

كنايه از گم شدن ناگهاني.

 

اجاقس روشن وابيد.

اجاقش روشن شد.

بچه دار شد.

 

آرتم بختم آربيزن دار كردم.

آرد را بيختم و آرد بيز را آويزان كردم.

يعني ديگر جواني را پشت سر گذاشتم.

 

كانداشت يه چي داشت.

آقا ندار صاحب چيزي شد.

كنايه از آدم نو كيسه است.

 

سي مسا ايگريوه نه سي نسا.

براي مسها گريه مي كند نه براي نسا خانم

قربان بند كيفتم           تا پول داري رفيقتم.

 

هر همو هره پالونس آلشت اويده.

خر همان خر است پالانش عوض شده است.

خر عيسي گرش به مكه برند        چون بيايد هنوز خر باشد.



 كر خو مال ميراث سي چنسه     كر ليشم مال ميراث سي چنسه

فرزند خوب ارث و مال را براي چه مي خواهد و فرزند بد هم ارث و مال را براي چه ميخواهد

ميراث پدر خواهي علم پدر آموز          كاين مال پدر خرج توان كرد به يك روز



برديم و آسماري هني دست زدينم ني ورداري.

مرا به كوه آسماري بردي هنوز دست از دنبالم بر نمي داري.

يعني بيچاره ام كردي و ديگر ولم نمي كني ( كوه آسماري نزديك مسجد سليمان است ).



پهنه داس و دس گلو

پيه را به دست گربه داد.

كنايه از كساني كه قافيه زندگي را مي بازند.

 

دلته بنه به دلدون      آرتت يكو و همبون.

دلت را در سينه بگذار و آردت را در انبان.

يعني هر چيز را بجاي خودش بگذار و خيالت را راحت كن.



كور به كور ايگو زرتم و تيات .

كور به كور مي گويد تف به چشمانت.

اين ضرب المثل مترادف : سيخ به سيخ چي مي گويد صل علي.

يعني كسي كه خودش عيبي دارد عيب ديگران را مي گويد.



ميراث خرس و كفتار ايگرده.

ارث خرس به كفتار مي رسد.

كند همجنس با همجنس پرواز          كبوتر با كبوتر باز با باز.

 


سگ كه چاق ايبو مر گوشتس ايخورن.

اگر سگ چاق شد كه گوشتش را نمي خورند.

آدم پست اگر دنيا را به آدم بدهد ارزش ندارد.

 


گدا گردو داد آدم اشكمو نداد.

گداي دوره گرد بخشش دارد ولي آدم شكمو بخشش ندارد.

آدم شكمو همه چيز را براي خودش مي خواهد.

 

يكي يه دونه يا شل ايبو يا ديونه.

يكي يك دانه يا شل ميشود يا ديوانه .

بچه كه در خانه يكي باشد لوس بار مي آيد و بدرد زندگي نمي خورد.



اونو كه بيدن ته گرهدن         اونو كه نبيدن ري گرهدن .

آنها كه بودند ته نشستند و آنها كه نبودند رو آمدند.

اسب تازي شده مجروح به زير پالان         طوق زرين همه بر گردن خر مي بينم.



هونه مبا بي كهخدا        احمد ره مهمد به جاس .

خانه بي سرپرست نباشد           احمد رفت محمد بجايش .

خدا نكند خانه بدون سرپرست باشد ، اگر احمد رفت محمد بجايش بماند.



ارجوم كهنه تره         اصلم كلنتره .

اگر پيرهنم كهنه تر است ولي اصلم كلانتر است.

اين مثل مترادف است با : اگر از اسب افتادم           از اصل نيفتادم.

اگر فقير شدم ولي روحم بي نياز است.



ار جوم درسته          اصلم نپهرسته .

اگر پيراهنم پاره شد  ولي اصلم از بين نرفته.

اگر فقير شدم ولي اصلم را از دست نداده ام.



ار بوسه نيدبي ادعا شاهي ايكرد.

اگر پدرش را نديده بود ادعاي شاهي مي كرد.

هر كس پا را بحد گليم اش بايد دراز كند.

 

خدا هر نه دي كه شاخ بس نداد.

خدا خر را شناخت كه شاخش نداد.

 


بگو سگ چو بگر دس.

چو نام سگ بري چوبي بدست آر.

 


رو بجائي كه بخوننت        نه جائي كه چو ور دارن بروننت.

بجائي برو كه با آغوش باز بپذيرندت تو      نه جائي كه چوب بردارند و برانندت.


احمد ايره ممد اياهه.

احمد مي رود محمد مي آيد.

كنايه از مزاحمت است.


 
كر واخوس ري زمين بو.


پسر بايد خودش روي زمين باشد.

هر كس بايد متكي بخود باشد و روي پاي خود بايستد.

 


سنگين بيو سنگين برو.

سنگين بيا سنگين برو.

هيچوقت وقار خود را از دست نده تا عزيز باشي.



شيرين برو   شيرين بيو.

شيرين برو شيرين بيا.

كمتر برو كمتر بيا تا احترامت هميشه بر جا باشد.

+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت20:35توسط حمید | |


 آدمي که مالس اِره، ايمونس هم اِره.

"کسي که مالش مي رود، ايمانش هم مي رود."  کنايه از اينکه کسي که مالش به سرقت برود، ممکن است با مظنون شدن به اين و آن، ايمانش هم از دست برود.

آدميزاد، بونده بي باله.

"آدميزاد (همانند) پرنده اي است بدون بال".  کنايه از اينکه هر آينه ممکن است هجران و دوري براي انسان پيش آيد.

مرغ باغ ملکوتم، نيم از عالم خاک                            دو سه روزي قفسي ساخته اند از بدنم    (مولانا)


آربيز به قيلون اگو، دو سيلا داري.

"الک به قليان مي گويد: دو سوراخ داري".  اين مثل زماني بکار ميرود که کسي عيب و ايراد خود را نبيند و به دنبال عيب جويي از ديگران باشد.  (تير را در چشم خودش نمي بيند، مو را در چشم ديگري مي بيند.)

آردم بختم، آربيزم آوختم.

"آردم را الک کردم، (و) الکم را هم آويزان کردم".  کنايه از اينکه همه کارهايم را انجام داده ام و ديگر کاري براي انجام دادن باقي نمانده است.

آسيو دراره، لوينه کپنه.

"آسياب در مي آورد (توليد مي کند)، آسيابان (لوينه) مي بلعد. (مصرف مي کند)".  اين مثل را بيشتر در مورد توليد کنندگان و نان آوران خانه بکار مي برند، زمانيکه مصرف کنندگان، رعايت اندازه و اعتدال را ننمايند.

ار اِخوي خاک کني من سرت، برو سر يه تل بلندي.

"اگر (حتي) ميخواهي خاک هم بر سر خودت بريزي، برو بالاي يک تپه بلند".  کنايه از بزرگ منشي و بلند همتي است.

ار بو خونه نيدي، اِدا شاهي ايکرد.

"اگر پدر خود را نمي ديد، ادعاي پادشاهي مي کرد".  اين ضرب المثل در مورد افرادي که خيلي زود اصل و نصب خود را فراموش کرده و به ديگران تفاخر مي کنند، بکار مي رود.

ار جووم دهرست، السم نه پهرست.

"اگر پيراهنم پاره شد. اصلم نپريد (از بين نرفت)".  اين ضرب المثل بيانگر اين نکته است که فقر و تنگدستي، اصالت خانوادگي و ارزشهاي اصيل را از بين نمي برد.

ار خومه نيديه، گو رشيد خوي دارم.

"اگر خودم را نديده اي، برادر رشيد خوبي دارم".  اين ضرب المثل درباره کساني به کار ميرود که بيش از آنچه به توانائي هاي خود تکيه کنند، متکي به توانايي ديگران مي شوند.

ار دنيانه او بو وره، فلونينه خو ابره.

"اگر دنيا را آب ببرد، فلاني را خواب مي برد".  در مورد بي تفاوتي برخي افراد بکار مي رود که کاري به مسائل پيرامون خود ندارند.

ار کوگ نکنه قهقه بيجا، کي دونه کوگ کيه کرده جا؟

"اگر کبک قهقه بيجا نکند، چه کسي ميداند که کجا جاي گرفته است"؟   در مورد افرادي به کار ميرود که با طرح مسائلشان باعث افشاي راز و رمز خود مي شوند و به اصطلاح عسس مرا بگير راه مي اندازند.

ار ليشم، گوشت ميشم.

"اگر زشت هستم، گوشت ميش هستم".  يعني ماهيتم خوب است، هر چند که ظاهرم بد باشد. اصل هم ماهيت هر چيز است.

ار نبو امري ز حق، نيفته بلگي ز درخت.

"اگر امر حضرت حق نباشد، برگي از درخت نمي افتد".  اين مثل بيانگر آن است که هيچ امري در جهان حادث نميشود، مگر به خواست خداوند يکتا.

ار نخرديم نون گندم، اما ديديم دست مردم.

"اگر نخورديم نان گندم، اما ديدم دست مردم".  يعني اگر خودمان کاري را تجربه نکرده ايم، ولي با توجه به تجربيات ديگران با آن آشنايي داريم.

اسب پيش کشينه که دندوناس نيشمارن.

"دندانهاي اسب پيشکشي را که نمي شمارند".  اين ضرب المثل بيانگر آن است که اگر هديه و پيشکش را به کسي بدهند، نبايد در صدد ايراد گرفتن از آن برآيد.

افتو زي همو چو که دُز دلس خواست.

"آفتاب همان جايي تابيد که دلخواه دزد بود".  فراهم شدن شرايط براي فرد خطاکار، کمال آرزوي اوست.

الس کار پدره، که مادر رهگذره.

"اصل کار پدره، که مادر رهگذره".  اين ضرب المثل "اصل" و "ريشه" انتقال صفات را، "پدر" ميداند. اصلي که نظام قبيله اي پدر سالار بر آن متکي است.

امساله نه هر ساله.

"امسال، مثل هر سال نيست".  در فارسي: اين تو بميري، آن تو بميري نيست.

اورشم که خوار ابو، پيوند هر و گا ابو.

"ابريشم که خوار و بي ارزش ميشود، به خر و گاو آويزان ميشود".  هر گاه ارزش واقعي چيزي درک نشود، مورد بي اعتنايي قرار ميگيرد.

او سرد رهدم سر دستس.

"آب سرد روي دستش ريختم".  در مقام نا اميد کردن افراد به کار مي رود.  در فارسي: آب پاکي روي دست کسي ريختن.

اولاد کابهلي، چنسون و پانالن، چنسون ز پهلي.

"اولاد کابهلي (کاکا بهلول)، تعداديشان از پا مي نالند، تعداديشان از پهلو".  در مورد افراد خانواده يا فاميلي به کار ميرود که هر يک از دردي و بيماريي شکوه داشته باشند.

ايبيزيس و ايبينيس.

"الکش مي کني و آنرا مي بيني".  يعني پس از تجربه کردن به حرف من خواهي رسيد.

ايما که سالنه پائيديم، ماهنم پائيم.

"ما که سال را پائيديم، ماه را هم مي پائيم".  ما که در انتظار انجام کاري، سالي را به انتظار نشسته و صبر کرده ايم ماهي ديگر را هم منتظر مي مانيم.

اي نوني مو مهمونم، يو چو و يو همبونم.

"اگر نمي داني من مهمانم، اين چوب و اين هم انبانم".  يعني از لوازم و بار و بنه ام بدان که من مهمان هستم. يعني ميتوان از آثار و شواهد چيزي پي به نيات و اهداف بوجود آورنده آن برد.

اي هوسه، يه دفه بسه.

"اگر هوسه، يکدفعه بسه".  اگر از روي هوي و هوس کاري صورت بگيرد، همان يکبار کافي است.


باد بسکه خوهه، بادبزن هم اوفته گلس.

"باد از بس خوب است، بادبزن هم همراهيش مي کند".  در خصوص حمايت فردي شرور و ناباب از فردي شرورتر و نابابتر بکار مي رود.

بالا جام ني، دو من ني نشينم.

"بالا جايم نيست، پائين (هم) نمي نشينم".  اينکه اگر نتوانم بالا بنشينم، پائين هم نخواهم نشست.

بجور جاته، بنه پاته.

"(اول) جايت را پيدا کن، (سپس) پايت را بگذار".  اين ضرب المثل در مورد افرادي بکار ميرود که دست به کارهاي نسنجيده اي مي زنند. بيشتر در زمينه دقت کردن در امر ازدواج بکار ميرود.

بچه يا واريش بووس بجهمه يا ترنه دا.

"بچه يا بايد از ريش پدر حساب ببرد يا از گيس مادر".  اين ضرب المثل در زمينه تربيت کودکان است، و بيانگر اين نکته است که به هر حال کودک بايد حرف شنوي از يکي از والدين داشته باشد، تا در تربيت او خللي وارد نشود.

بد الس وفا نکرد، الس دار خطا نکرد.

"بد اصل وفا نکرد، اصل دار خطا نکرد".  اين ضرب المثل در مورد تأثير اصالت خانوادگي افراد در عدم انجام کارهاي خلاف بکار ميرود. يعني افراد با اصالت خطا نمي کنند و افراد بد اصالت نيز وفا نخواهند کرد.

برد سر جا خوس سنگينه.

"سنگ سر جايش سنگين است".  کنايه از اينکه افراد در مقام واقعي خود، داراي وقار و ارزش مي باشند.

برد گهپ نشونه نزيدنه.

"سنگ بزرگ نشانه نزدن است".

اين مثل بيانگر آن است که دادن وعده هاي غير معقول و اغراق آميز به معناي عملي نشدن آنهاست.

برديم به آسماري، دست زدينم ني ورداري.  (آسماري نام کوهي است به ارتفاع تقريبي 2000 متر در جنوب شرقي مسجد سليمان.)

"مرا بردي (تا کوه) آسماري، دست از دنبال کردنم برنميداري".  در مورد کينه توزي برخي از افراد بکار ميرود، که بيش از حد انتقامجويي مي کنند.


برزگر که وامهنه، داس کل و تيز اکنه.

"برزگر که خسته مي شود، داس را کند و تيز مي کند". (داس را مقصر مي داند)  در مورد بهانه جويي و دليل تراشي بي مورد بکار ميرود.

برو يه جا که بخوننت، نه چو وردارن بروننت.

"برو جايي که بخوانندت (پذيرايت باشند) نه (جايي که) چوب بردارند و برانندت (بيرونت کنند)".  يعني برو جايي که حرمتت را بجا آورند، نه مورد بي اعتنايي قرار گيري.

بره نر و کله ني خوسه.

"بره نر در آغل نمي خوابد".  اين ضرب المثل در مورد اهميت داشتن فرزندان پسر بکار ميرود و بيانگر آن است که به هر حال آنان به کاري مشغول شده و در خانه نمي مانند.

بز که اجل گهرس، نونا شونه خوره.

"بزي که اجلش برسد، نانهاي چوپان را مي خورد".  انجام کارهاي غير منطقي، موجب هلاکت خواهد شد.

بو دام ز دالوم ايا.

"بوي مادرم از مادربزرگم مي آيد".  اين ضرب المثل به نقش توارث در انتقال صفات و خصايص اشاره دارد.

چونکه گل رفت و گلستان شد خراب                              بوي گل را از چه جوييم از گلاب


بونده بد سر درخت بد انشينه.

"پرنده بد، بر روي درخت بد مي نشيند". در فارسي: کند همجنس با همجنس با پرواز.

بونه و دل، جنگ کردن آسون.

"بهانه به دل، جنگ کردن آسان".  يعني چنانچه بهانه اي در دل وجود داشته باشد، به دنبال آن جنگ کردن و ايجاد بحران و درگيري آسان خواهد بود.

بنگشته بردن باغ بهشت، گهد ولات ولات.

"گنجشک را بردند به باغ بهشت، گفت: ولايت ولايت (وطن)".  اين ضرب المثل علاقه به وطن را بيان مي کند، هر چند که نسبت به ديگر مناطق موقعيت بهتر و برتري نداشته باشد.

به بنگشت گهدن سوکي يا سنگين؟ گهد: سوک، سنگينيم دس خمه.

"به گنجشک گفتند: سبکي يا سنگين؟ گفت: سبک، سنگينم دست خودم هست".  بيانگر اين نکته است که حفظ وقار و ارزش افراد به اراده و عملکرد خودشان بستگي دارد.

به توشمال گهدن ساز بزه، گو تنگه پام خاره.

"به نوازنده گفتند: ساز بزن. گفت: کف پايم ميخارد".  اين ضرب المثل زماني به کار ميرود که کسي جهت عدم انجام کاري بهانه جويي کند.

به خرس گهدن، حرف بزن، گهد: پمبلاپف.

"به خرس گفتند حرف بزن. گفت: پملاپف".  به افرادي که قادر به بيان سنجيده و متين مطالبشان نيستند، اطلاق مي شود.

به شيطون گهدن خدا بوته بيامرزه، گهد چي که نيبو.

"به شيطان گفتند خدا پدرت را بيامرزد. گفت: چيزي که نمي شود".  درباره افرادي به کار ميرود که کمتر اميدي به هدايت و آمرزش آنان مي رود.

به کور گهدن چه اخي؟ گهد دو تيه روشن.

"به کور گفتند چه ميخواني؟ گفت: دو چشم روشن".  اين ضرب المثل در بيان آرزوهاي بديهي بکار مي رود.

به ميش اگو بجه، به گرگ اگو بگهرس.

"به ميش مي گويد: بدو، به گرگ مي گويد: بگيرش".  در مورد افرادي به کار ميرود که دو دوزه بازي مي کنند و به اصطلاح هم رفيق دزدند، هم شريک قافله.

بهودارو بي بهو، هي ايکنن بهو، بهو.

"پدر دار و بي پدر، هي فرياد مي زنند: پدر، پدر".  نظير: دارا و ندار، هر دو مي نالند.

بهيگ ز هونه بو تي نداشت، گهدن من ره قلاتيسه درورد.

"عروس از خانه پدر چشم نداشت. گفتند: بين راه کلاغ چشمش را در آورد".  اين ضرب المثل در مورد افرادي به کار ميرود که با دلايل واهي سعي در پنهان کردن نقايص دارند.

بهيگ که بونه و دله، اگه خروس پام تلني.

"عروس که بهانه به دل دارد، مي گويد خروس پايم را له کرد".  در مقام بهانه در دل داشتن و دنبال دست آويز بودن براي بروز آن بکار مي رود.

بهيگ وقتي گشنس ابو، آش عروسيس يا يادس.

"عروس وقتي گرسنه اش مي شود، آش عروسي اش يادش مي آيد".  کنايه از اين است که انسان در سختي ها، ياد ايام خوش گذشته مي افتد.

بهيگه و هونه بيوزما، بعداً بفشنس که.

"عروس را در خانه آزمايش کن، سپس او را به کوه بفرست".  پس از حصول اطمينان از توانايي و استعداد افراد بايد آنان را به کار گمارد.


+نوشته شده در دو شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت20:40توسط حمید | |

ضرب المثل راجع به ازدواج

 

 

1- هنگام ازدواج بيشتر با گوش هايت مشورت كن تا با چشم هايت.( ضرب المثل آلماني)

2- مردي كه به خاطر ” پول ” زن مي گيرد، به نوكري مي رود. ( ضرب المثل فرانسوي )

3- لياقت داماد ، به قدرت بازوي اوست . ( ضرب المثل چيني )

4- زني سعادتمند است كه مطيع ” شوهر” باشد. ( ضرب المثل يوناني )

5- زن عاقل با داماد ” بي پول ” خوب مي سازد. ( ضرب المثل انگليسي )

6- زن مطيع فرمانرواي قلب شوهر است. ( ضرب المثل انگليسي )

7- زن و شوهر اگر يكديگر را بخواهند در كلبه ي خرابه هم زندگي مي كنند. ( ضرب المثل آلماني )

8- داماد زشت و با شخصيت به از داماد خوش صورت و بي لياقت . ( ضرب المثل لهستاني )

9- دختر عاقل ، جوان فقير را به پيرمرد ثروتمند ترجيح مي دهد. ( ضرب المثل ايتاليايي)

10-داماد كه نشدي از يك شب شادماني و عمري بداخلاقي محروم گشته اي .( ضرب المثل فرانسوي )

11- دو نوع زن وجود دارد؛ با يكي ثروتمند مي شوي و با ديگري فقير. ( ضرب المثل ايتاليايي )

12- در موقع خريد پارچه حاشيه آن را خوب نگاه كن و در موقع ازدواج درباره مادر عروس تحقيق كن . ( ضرب المثل آذربايجاني )

13- برا ي يافتن زن مي ارزد كه يك كفش بيشتر پاره كني . ( ضرب المثل چيني )

14- تاك را از خاك خوب و دختر را از مادر خوب و اصيل انتخاب كن . ( ضرب المثل چيني )

15- اگر خواستي اختيار شوهرت را در دست بگيري اختيار شكمش را در دست بگير. ( ضرب المثل اسپانيايي)

16- اگر زني خواست كه تو به خاطر پول همسرش شوي با او ازدواج كن اما پولت را از او دور نگه دار . ( ضرب المثل تركي )

17- ازدواج مقدس ترين قراردادها محسوب مي شود. (ماري آمپر)

18- ازدواج مثل يك هندوانه است كه گاهي خوب مي شود و گاهي هم بسيار بد. ( ضرب المثل اسپانيايي )

19- ازدواج ، زودش اشتباهي بزرگ و ديرش اشتباه بزرگتري است . ( ضرب المثل فرانسوي )

20- ازدواج كردن وازدواج نكردن هر دو موجب پشيماني است . ( سقراط )

21- ازدواج مثل اجراي يك نقشه جنگي است كه اگر در آن فقط يك اشتباه صورت بگيرد جبرانش غير ممكن خواهد بود. ( بورنز )

22- ازدواجي كه به خاطر پول صورت گيرد، براي پول هم از بين مي رود. ( رولاند )

23- ازدواج هميشه به عشق پايان داده است . ( ناپلئون )

24- اگر كسي در انتخاب همسرش دقت نكند، دو نفر را بدبخت كرده است . ( محمد حجازي)

25- انتخاب پدر و مادر دست خود انسان نيست ، ولي مي توانيم مادر شوهر و مادر زنمان را خودمان انتخاب كنيم . ( خانم پرل باك )

26- با زني ازدواج كنيد كه اگر ” مرد ” بود ، بهترين دوست شما مي شد . ( بردون)

27- با همسر خود مثل يك كتاب رفتار كنيد و فصل هاي خسته كننده او را اصلاً نخوانيد . ( سوني اسمارت)

28- براي يك زندگي سعادتمندانه ، مرد بايد ” كر ” باشد و زن ” لال ” . ( سروانتس )

29- ازدواج بيشتر از رفتن به جنگ ” شجاعت ” مي خواهد. ( كريستين )

30- تا يك سال بعد از ازدواج ، مرد و زن زشتي هاي يكديگر را نمي بينند. ( اسمايلز )

31- پيش از ازدواج چشم هايتان را باز كنيد و بعد از ازدواج آنها را روي هم بگذاريد. ( فرانكلين )

32- خانه بدون زن ، گورستان است . ( بالزاك )

33- تنها علاج عشق ، ازدواج است . ( آرت بوخوالد)

34- ازدواج پيوندي است كه از درختي به درخت ديگر بزنند ، اگر خوب گرفت هر دو ” زنده ” مي شوند و اگر ” بد ” شد هر دو مي ميرند. ( سعيد نفيسي )

35- ازدواج عبارتست از سه هفته آشنايي، سه ماه عاشقي ، سه سال جنگ و سي سال تحمل! ( تن )

36- شوهر ” مغز” خانه است و زن ” قلب ” آن . ( سيريوس)

37- عشق ، سپيده دم ازدواج است و ازدواج شامگاه عشق . ( بالزاك )

38- قبل از ازدواج درباره تربيت اطفال شش نظريه داشتم ، اما حالا شش فرزند دارم و داراي هيچ نظريه اي نيستم . ( لرد لوچستر)

39- مرداني كه مي كوشند زن ها را درك كنند ، فقط موفق مي شوند با آنها ازدواج كنند. ( بن بيكر)

40- با ازدواج ، مرد روي گذشته اش خط مي كشد و زن روي آينده اش . ( سينكالويس)

41- خوشحالي هاي واقعي بعد از ازدواج به دست مي آيد . ( پاستور )

42- ازدواج كنيد، به هر وسيله اي كه مي توانيد. زيرا اگر زن خوبي گيرتان آمد بسيار خوشبخت خواهيد شد و اگر گرفتار يك همسر بد شويد فيلسوف بزرگي مي شويد. ( سقراط)

43- قبل از رفتن به جنگ يكي دو بار و پيش از رفتن به خواستگاري سه بار براي خودت دعا كن . ( يكي از دانشمندان لهستاني )

44- مطيع مرد باشيد تا او شما را بپرستد. ( كارول بيكر)

45- من تنها با مردي ازدواج مي كنم كه عتيقه شناس باشد تا هر چه پيرتر شدم، براي او عزيزتر باشم . ( آگاتا كريستي)

46- هر چه متأهلان بيشتر شوند ، جنايت ها كمتر خواهد شد. ( ولتر)

47- هيچ چيز غرور مرد را به اندازه ي شادي همسرش بالا نمي برد، چون هميشه آن را مربوط به خودش مي داند . ( جانسون )

48- زن ترجيح مي دهد با مردي ازدواج كند كه زندگي خوبي نداشته باشد ، اما نمي تواند مردي را كه شنونده خوبي نيست ، تحمل كند. ( كينهابارد)

49- اصل و نسب مرد وقتي مشخص مي شود كه آنها بر سر مسائل كوچك با هم مشكل پيدا مي كنند. ( شاو)

50- وقتي براي عروسي ات خيلي هزينه كني ، مهمان هايت را يك شب خوشحال مي كني و خودت را عمري ناراحت ! ( روزنامه نگار ايرلندي )

51 – هيچ زني در راه رضاي خدا با مرد ازدواج نمي كند. ( ضرب المثل اسكاتلندي)
 

52 – با قرض اگر داماد شدي با خنده خداحافظي كن . ( ضرب المثل آلماني )

53 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره ي آن اظهار نظر كني . ( شارل بودلر )

54 – دوام ازدواج يك قسمت رويِ محبت است و نُه قسمتش روي گذشت از خطا . ( ضرب المثل اسكاتلندي )

55 – ازدواج پديده اي است براي تكامل مرد. ( مثل سانسكريت )

56 – زناشويي غصه هاي خيالي و موهوم را به غصه نقد و موجود تبديل مي كند . (ضرب المثل آلماني )

57 – ازدواج قرارداد دو نفره اي است كه در همه دنيا اعتبار دارد. ( مارك تواين )

58 – ازدواج مجموعه اي ازمزه هاست هم تلخي و شوري دارد. هم تندي و ترشي و شيريني و بي مزگي . (ولتر )

60 – تا ازدواج نكرده اي نمي تواني درباره آن اظهار نظر كني. ( شارل بودلر )

 

+نوشته شده در دو شنبه 6 تير 1392برچسب:,ساعت19:55توسط حمید | |

مجسمه شير سنگي در منطقه عشايري چهار محال و بختياري

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت15:50توسط حمید | |

زنان عشاير چهار محال و بختياري هنگام فعاليت روزانه

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت15:55توسط حمید | |

يكي از زنان عشاير چهار محال و بختياري هنگام فعاليت روزانه

+نوشته شده در شنبه 9 تير 1392برچسب:,ساعت19:15توسط حمید | |

نوجوان عشايري

+نوشته شده در شنبه 6 تير 1392برچسب:,ساعت19:40توسط حمید | |

يكي از زنان عشاير چهار محال و بختياري هنگام فعاليت روزانه

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:7توسط حمید | |

عروسی بختیاری

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:30توسط حمید | |

زن بختیاری

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:25توسط حمید | |

چوب بازی بختیاری

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:20توسط حمید | |

دختر بختیاری

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:28توسط حمید | |

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:15توسط حمید | |

 

+نوشته شده در شنبه 3 تير 1392برچسب:,ساعت16:10توسط حمید | |